جدول جو
جدول جو

معنی اما جه - جستجوی لغت در جدول جو

اما جه
طرف ما، منطقه ی ما، از ناحیه ی ما
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مسلمانانی که معتقد به امامت و جانشینی بلافصل علی بن ابی طالب می باشند، شیعه، اثناعشریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوارجه
تصویر اوارجه
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، اوار، ایاره
فرهنگ فارسی عمید
(جَ / جِ)
پیراهن بی آستین. (منتهی الارب). سبیجه شاماکجه. (منتهی الارب). شبی. جامه ای باشد که شب بر خود پوشند. (برهان). رجوع به شاماکچه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
آمازی. اماصیه. شهر کوچکی است در آسیای صغیر در ولایت سیواس در درۀ رود یشیل ایرماق، واقع در 40 درجه و 50 دقیقۀ عرض و 33 درجه و 4 دقیقۀ طول جغرافیایی. در نزدیکی آن آثاری است از عهد یونانیان که بوسیلۀ سلطان علاءالدین سلجوقی ترمیم و تعمیر شده است. (از دائره المعارف بستانی ج 4). در حدود ده هزار خانه و جوامع و مساجد و تکایا و مدارس و مکاتب متعدد دارد و در سال 113 هجری قمری فتح شد. تجارت ابریشم و هوای آن مشهور است. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 155). حمدالله مستوفی نویسد: اماسیه شهر عظیمی است که سلطان علاءالدولۀ سلجوقی تجدید عمارت کرد و حاصلش از انواع میوه باشد و هوای خوش و نزه دارد. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 95). ابن بطوطه مینویسد: این شهر بزرگ باغ و درخت فراوان دارد و در آنجا بوسیلۀ دولابهایی که بر کنار نهرها نصب کرده اند باغها و خانه ها را آبیاری میکنند و خیابانها و بازارهای وسیع دارد و در قلمرو پادشاه عراق است. (از سفرنامۀ ابن بطوطه ج 1 ص 189). و رجوع به آمازی شود
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ)
همان سینه بند زنان است. (انجمن آرا) شاماخ. شاماخجه. شاماک. رجوع به این کلمات شود، نیم تنه که پوشند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ)
قابله را گویند. (آنندراج). و رجوع به ماماچه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ جَ)
از اوارۀ فارسی و به معنی آن است. (ناظم الاطباء). اوارچه، دفتر حسابی که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن نویسند و آنرا دفتر اوراجه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (تذکره الملوک). دفتر اوارجه عبارتست از دفتری که هریکی از اصول ابواب المال یا اصول اخراجات مقرره را بر ورقی یامبلغی کنند بحسب اقتضاء تفاصیل و بعد مصرفه در زیر هر باب المالی بکشند به اندازۀ آن و هرچه از آن باب المال خرج شود بی سیاقت ترتیب و حرف حرف یا دفعه دفعه در زیر آن مورخ بنویسند و وجه ذلک در زیر و هر خرج مقرری و هرچه در وجه آن اطلاق رفته همچنان بسیاقت و ترتیب در زیر آن بنویسند، تا هر وقت که خواهند باقی آن مال و تتمۀ آن خرج مقرر و معین بدانند او را قرار عقد کنند و خطی محرف زیر هر ورقی بکشند، و حاصل عقد بر ورق در زیر آن خط محرف بنویسند و کاتب باید که هرصفحه که تمام شود حاصل عقد حرفها و دفعه های آن صفحه در زیر ثبت کند، و هر وقت که مالی حوالت کند، یا خرج مقرری را اطلاق کنند، یا دفتر اوارجه و رجوع، والاّ مکررات و زواید بسیار اطلاق کنند، و مال دیوان تلف گردد، و عمال را نیز ضرر رسد اگر چون دفتر اوارجه مقرر و مضبوط باشد بدفتر توجیهات چه حاجت افتد. جواب آن است که این معنی در اخراجات مقرری که هریک را اصلی معین باشد راست آید، اما در حوالات اطلاقی که بتجدید روزبروز حکم شود که بدهند از سیورغات و اخراجات ایلچیان بدفتر توجیهات احتیاج افتد. پس دفتر توجیهات خاص بود بحوالات اطلاقی که اصول آن مقرر نباشد. و صورت اوارجات مقرر اموال بر این وجه باشد. رجوع به تذکرهالملوک و رجوع به اواره شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ جَ)
معرب ایاره. رجوع به ایارج و ایاره شود
لغت نامه دهخدا
قلعۀ امکلجه، حمدالله مستوفی در نزهه القلوب (چ دبیرسیاقی ص 187) نویسد: بر دوفرسنگی هرات آتشخانه ای بوده است آنرا ارشک گفته اند و این زمان قلعۀ امکلجه می گویند
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ / یِ)
بزبان هنگری: اگر، نام شهری است در ایالت هواش هنگری که در 130هزارگزی شمال شرقی بوداپست واقع شده و 20000 نفوس و یک دانشگاه و یک رصدخانه و یک کتابخانه و آبهای معدنی و شراب خوب دارد. این شهر در سال 960 هجری قمری از طرف عثمانیان محاصره و در سنۀ 977 هجری قمری فتح شده است. و پس از مصالحه نامۀ منعقدۀ 1015 هجری قمریگاهی از ممالک عثمانی معدود و گاهی بحکومت ((اردل)) ملحق میشد. مورخان، سلطان محمدخان ثالث را بمناسبت فتح همین سرزمین بلقب اگری فاتحی (= فاتح اگری) ملقب کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به اقر شود
جایی است در راه تهران به شمیران در جادۀ پهلوی. بتازگی در آنجا ساختمانها و باغ احداث شده است
لغت نامه دهخدا
(اِ می یَ / یِ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 2 هزارگزی شمال خاوری بنجار و 2 هزارگزی راه مالرو ده دوست محمد به زابل. در جلگه واقع شده و هوایش گرم معتدل است و 833 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصولش غلات و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه و گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، سپردن مرده بطور موقت بگوری تا سپس بجای دیگر نقل کنند
لغت نامه دهخدا
(اِ می یَ)
قسمی دینار. در معجم الادباء (ج 2ص 56) چنین آمده: فیها ثلاثمائه دینار امامیه صحاح
لغت نامه دهخدا
(سَ جَ / جِ)
مخفف ساماخجه است که سینه بند زنان باشد. (از برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). رجوع به شاماکچه، سماخچه، ساماکچه، سماچه و ساماخچه شود
لغت نامه دهخدا
(اِمی یَ)
نام عموم فرقه هایی که بنص جلی علی بن ابی طالب را جانشین پیغمبر اسلام دانند و معتقدند که امامت در فرزندان علی باقی است و دنیا هیچگاه از امام خالی نیست و منتظرند که یکی از علویان در آخر الزمان ظهور و خروج کند و دنیا را پر از عدل و داد و قسط کند. در مقابل اینان اهل سنت و جماعت پس از پیغمبر امر خلافت را بشورای مسلمانان و تصویب آنان منوط میدانند، و شرح این اجمال آن است که چون بعد از رحلت پیغمبر اسلام خبر انتخاب ابوبکر بخلافت منتشر شد عده ای با این امر از در مخالفت درآمدند زیرا علی بن ابی طالب رابیشتر شایستۀ این مقام میدانستند از جملۀ این معترضان نخست علی بن ابی طالب و جماعتی از صحابه مانند عماربن یاسر و اباذر غفاری و سلمان فارسی و جابر بن عبداﷲ و عباس بن عبدالمطلب و جز آن بودند و بدینسان بلافاصله پس از رحلت پیغمبر اسلام دستۀ کوچکی از سایر مسلمان جدا شدند و هستۀ ایجاد یک فرقۀ بزرگ از مسلمانان گردیدند. این فرقه در مفهوم وسیع خود شیعه و در مفهوم محدودتری امامیه نامیده میشود. ظهور این فرقه با همین اعتراض ساده شروع شد ولی بتدریج در تعلیمات این فرقه توسعه حاصل گشت و آنگاه این اعتقاد بوجود آمد که امر امامت در صلاحیت عامه نیست یعنی عامه حق تعیین امام و جانشین ندارند بلکه این موضوع مانند نبوت امر الهی و رکن دین است و بهمین سبب هم پیغمبر نسبت به آن غفلت نمی ورزید و حتی باید گفت تعیین امام از باب حفظ مصالح امت بر او واجب بود و او هرگز چنین امرخطیری را به امت تفویض نمیکرد. کسی که پیغمبر میبایست بجانشینی خود برمی گزید لازم بود که معصوم از گناهان صغیره و کبیره و از خاندان رسالت باشد و چنین کسی علی بن ابی طالب است. امامیه در اثبات این مطالب نصوصی دارند که اغلب اهل سنت آنها را نمی پذیرند. امامیه می گویند علی وصی پیغمبر و امام بتعیین و نص است و این امر یعنی تعیین و نص شرط اصلی امامت میباشد چنانکه سایر ائمه نیز هریک جانشین خود را بصراحت تعیین کردند. جانشینان علی (ع) یعنی باقی ائمه نیز معصوم هستندو خطا بر آنان جایز نیست. عقیدۀ امامیه در باب امامت اگرچه پس از علی بن ابی طالب و فرزندش امام حسن هیچگاه صورت خارجی نیافت و هیچکس از ائمه بخلافت نرسیدندو همه یا بدست مخالفان کشته شدند و یا در حبس و قیدستمکارانۀ خلفای عهد مردند لیکن بمناسبت استواری مبانی اخلاقی و اتکاء آنان بر مظلومیت خاندان پیغمبر وتذکر سرگذشتهای جانگداز هریک که بظلم و ستم کشته شده و یا مورد شکنجه و عذاب فرمانروایان روزگار خویش قرار گرفته بودند گروه بسیاری و بویژه ایرانیان بتشیعگرویدند و دلایل آنان محکم و برای مردم باانصاف و حقیقت بین انکارناپذیر بود. فرقۀ امامیه در ابتداء یعنی پیش از ظهور علم کلام مانند سایر فرقه های اسلامی آن زمان در اصول و فروع بکلام اﷲ و سنت نبوی استناد میکردند و در این مورد فرق ایشان با سایر فرقه های اسلامی در این بود که امامیه در تفسیر و تأویل آیات قرآنی وسنتهای پیغمبر همیشه به امامان خود مراجعه میکردند و بیانات ائمه که حکم دستور دینی داشت مشکلات آیات و سنن را حل میکرد. فرقه ای از امامیه که به اثناعشری مشهورند پس از علی بن ابی طالب فرزندان او حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و سرانجام محمد بن حسن را یکی پس از دیگری امام میدانند. فرقۀ دیگری پس از جعفر بن محمد (امام جعفر صادق) بجای موسی بن جعفر فرزند دیگر امام جعفر صادق، اسماعیل را که در زمان حیات پدرش درگذشت امام میدانند و جمعی از اسماعیلیه او را زنده و قائم منتظر میدانند و میگویند خبر فوت او از جانب امام جعفر صادق بنا بمصلحتی بوده است. همچنین امامیۀ اثناعشری امام دوازدهم یعنی محمد بن حسن عسکری را زنده و قایم منتظر میدانند و معتقدند که یکی از نشانه های ظهور وی آن است که جهان را جور و ستم فرا خواهد گرفت و او ظاهر خواهد شد و دنیا را پر از عدل و قسط خواهد کرد. فرقه های امامیه را تا قرن چهارم (زمان مسعودی صاحب مروج الذهب) سی و سه فرقه تعداد کرده بوده اند و فرقه های شیعه را در همان روزگار هفتاد و سه فرقه نوشته اند. درالفرق بین الفرق امامیه پانزده فرقه قلمداد شده است به این ترتیب: کاملیه، محمدیه، باقریه، ناووسیه، شمیطیه، عماریه، اسماعیلیه، مبارکیه، موسویه، قطعیه، اثنا عشریه، هشامیه، زراریه، یونسیه، شیطانیه. شهرستانی ناورسیه، افطعیه، شمیطیه، موسویه، اسماعیلیه و اثناعشریه را در ذیل عنوان باقریه و جعفریه آورده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ذیل امامیه و الملل و النحل شهرستانی متن عربی ج 1 ص 265 و ترجمه فارسی ص 173و ضمیمۀ آخر کتاب و تاریخ ادبیات دکتر صفا، چ 1 ج 1 ص 42 و خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال صص 67-68 و فصل پانزدهم آخر کتاب و تاریخ مذاهب اسلام ترجمه الفرق بین الفرق چ تبریز ص 18 و 45). و رجوع به مقالات الاسلامیین و اختلاف المضلین تألیف ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری، و اختیار معرفه اخبار الرجال تألیف ابوعمروکشی و الفصل فی الملل و الاهواء و النحل تألیف ابن حزم ظاهری و تبصره العوام فی مقالات الانام تألیف مرتضی بن داعی حسینی و بیان الادیان تألیف ابوالمعالی محمد بن عبیداﷲ و تاریخ الفرق الاسلامیه و نشاءه الکلام عندالمسلمین تألیف علی مصطفی الفرابی و ترجمه فارسی مقدمۀ ابن خلدون و الفرق بین الفرق و ترجمه فارسی آن و نیز یکایک نامهای فرقه ها در این لغت نامه شود، قسمی از خط عربی. رجوع به فهرست ابن الندیم ص 13 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ لَ)
با هم نازیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بهم فخرکردن، آمیزش نمودن. (از اقرب الموارد). مخالطت کردن. (منتهی الارب). رجوع به ممازجت شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
درنگی نمودن در ادای وام و تأخیر کردن. (از ناظم الاطباء). محاج. (منتهی الارب). دیر داشتن وام را و تأخیر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). مماطله. (از اقرب الموارد). این دست آن دست کردن در پرداخت وام
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای است از ولده، در جبل سمعان، از نواحی حلب. این فرقه دارای بیست خیمه باشند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله)
لغت نامه دهخدا
تصویری از الاجه
تصویر الاجه
نوعی قماش شامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماهه
تصویر اماهه
به آب رسیدن، آب ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امانه
تصویر امانه
نهادک زینهاری دستمردی سپردگانی درستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامه
تصویر امامه
پیشوایی، پیشنمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایارجه
تصویر ایارجه
پارسی تازی گشته ایاره (داروی مسهل)
فرهنگ لغت هوشیار
ممازجه و ممازجت در فارسی: با هم نازیدن همنازی، آمیزش بهم آمیختن مخالطت کردن، آمیزش مخالطت: (و مصاحبت دشمن چون ممازجت مار افعی اعتماد را نشاید) (انوار سهیلی)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده اوارچه دفتر همار (حساب) دفتر حسابی که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن نویسند، جمع اوارجات
فرهنگ لغت هوشیار
نام عموم فرقه هایی که به نص جلی علی بن ابیطالب (ع) را جانشین پیغمبر اسلام دانند و معتقدند که امامت در فرزندان علی (ع) باقی است و دنیا هیچوقت از امام خالی نیست و منتظرند که یکی از علویان در آخرالزمان ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوارجه
تصویر اوارجه
((اَ رِ جِ یا جَ))
دفتر حسابی که حساب های پراکنده دیوانی را در آن نویسند، اواره، اوارج
فرهنگ فارسی معین
ازما
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، نشانه ی افسوس
فرهنگ گویش مازندرانی
یک لنگه کفش، یک لنگه در، یک لنگه جوراب و
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی صحرایی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی
آن جا
فرهنگ گویش مازندرانی